۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

حوضچه اکنون

پرتره ها مربوط به آرامستان نوبیلی قزوین 1380 /م.ک

سال 1900 اوژن اوتره (عکاس پاریسی)  عکس هایش  رااز خیابان های خلوت پاریس به نمایش گذاشت.
این حرکت که کنایه سیاسی به همراه داشت اشاره
به رویدادی شکل گرفته بر بستر تحولات اجتماعی و سیاسی اروپای آن زمان بود.
که بیننده با ادراک آن به کل ماوقع پی می برد.
 نشر اخبار به  این روشنی بیننده را مطلع نمی ساخت. عکاسی در این حالت علاوه بر کارکردی رسانه ای
وخبری وظیفه ای سیاسی بود تا با تحت تاثیر قرار دادن مخاطب خیابان های خلوت را همچون وقوع یک جنایت درک کند.
.این منش اجتماعی عکس است که سطح ارتباط را از تصویر به هدایت و راهبرد نقادانه بالاتر می برد
و  خصلت هنری یا فنی آن را غنی تر می کند.یعنی مخاطب با توان بیشتری در برابر عکس قرار  گرفته و
زمینه تداعی گسترده تری را فراهم می آورد ،از اینرو عکس به حضور معناها ماهیتی استعاری می بخشد.
در تصویر عکاسی  می توان گفت من اینجا بودم . بوده ام . می توانم بروم .  یا  آنجا چنین بود و ...
پی یر بوردون می گوید عکاسی ابزاری  برای حفظ یادبود هاست .در واقع عکاسی واقعیتی خاص را حفظ می کندو
آنرا تداوم می بخشد.به دیگر سخن تصویر عکاسی شده ما را به بیرون از زمان قرار می دهد.
یعنی وجهی زمان پریش در ما ایجاد می کند.


به  گفته آدام ولز عکاسی از راه های بی شماری با مرگ پیوند دارد.
 برای مثال حفظ خاطره  دوست عزیزی که تازه از دست داده ایم و...
هر چند که ما زنده ایم ولی لحظه ای که ثبت شده ،در واقع مرده است و شاید کسی که آن لحظه را
ثبت کرده نیز وجود نداشته باشد.


منش عکس گاهی سکوت سکون است. عکس یادآور مرگی است. یعنی باید
پذیرفت که کسی مرده است . در عکس انسان خود را در مقطعی می بیند که با زمان ،ارتباطی تازه برقرار
کرده است لحظه ای که نشان از سالخوردگی دارد.عکس گذر عمر را در لحظه گرفتن تصویر حال منعکس می کند.
عکس ما را به دگرگونی ناشی از گذر زمان بیدار می کند.گرفتن عکس به طور کلی کنشی است قطعی ، ناگهانی و تند.
درست مانند حادثه مرگ و یا هم چون بت واره ای در ناخود آگاهی، با هر عکس قطعه ای از زمان به
صورت قطعی و بی رحم از تقدیر حتمی خود بریده است. انگار از نیستی نجات می یابد.
 وبدینسان کنش عکاس هر لحظه را از زنجیره تداومش
 می گسلدو آن را محفوظ می دارد.
عکس از همان لحظه فشار شاتر علامت زندگی را از دست می دهد
اما در واقع گذشته ای رفته را باز می نماید. مساله عکس رویدادی در گذشته است.
عکس گاهی هنگام تولد مادر خویش را از دست  داده و در واقع یتیم می شود.
عکس با تکثیر از تنهایی نجات  یافته و در همه جا
 حضور می یابد.
عکس در حقیقت پدیده ای بد شگون است.
 یعنی از زندگی گذشته و مرگ اکنون حکایت دارد.
عکس بیش از آنکه مربوط به بشر باشد رسانه حادثه هاست
و در آخر اینکه رومن باد در اتاق روشن
می گوید عکاسی چیزی را به طور مکانیکی تکرار می کند که به صورت وجودی نمی توان آنرا تکرار کرد....

هیچ نظری موجود نیست: