۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

کمتر بیشتر است

" میس فن در روهه" پدر آسمان خراش و طراح غول های شیشه ای و فولادی و بلوک های بلند ساختمانی،
تابع معماری فضای باز بود. او از معماری شیشه، طراحی شفاف
و بی غل و غش و استفاده از مواد و مصالح ناب و اصیل پیروی می کرد.
در معماری ضد پیچیدگی بود، ضد پرداخت به جزییات و تزیینات،
 ضد استفاده از دکور های متنوع و رنگ های  گوناگون.
جملۀ معروف " کم، زیاد است" حاوی فلسفۀ ساختاری "میس" بود.
 اینکه فرم باید " حداقل" باشد. ابعاد و مواد "حداقل". فضا در قالب شیشه.
برای نمایش تفکری نوین. برای ارائه زندگی مدرن...
و بگذار همه چیز در معرض دید باشد. آنقدر که گرد و غبار را ببینیم.
"میس فن در روهه" بعد ها مدیریت مدرسه هنری " بأهأس" را به عهده گرفت
و تمام تلاش خود را به کار گرفت تا این مدرسه را از زیر نفوذ نازیسم و گشتاپو در آورد.
اما این مدرسۀ هنری در سال 1933 با برچسب بلشویسم توسط نازیها تعطیل شد.
" میس" عقیده داشت خلقت بر اساس تئوری نیست و آن را باید در عمل جستجو کرد و یافت.
هرچند او به تدوین فلسفه و تجزیه و تحلیل تئوری معماری می پرداخت،
اما خلاقییت را ترکیبی از تجربه و الهام از محیط می جست.
عینیت غیر قابل پیش بینی و نسبیت شناخت را در مقابل اصول بافتۀ ذهن
 و تئوری های از پیش تعیین شده قرار می داد و برای گزینش اول ارزش در خوری
در بوجود آوردن حس خلاقیت انسانی قائل می شد.



سال 1929،  نمایشگاه بین المللی بارسلون را با عنوان "پاویلییون آلمانی"  طراحی کرد.
 این اثر به سبب استفاده از مواد غیر معقول زمان خود، مانند فولاد، شیشه، سنگ مرمر و
  سنگ تراورتن، نقطۀ عطفی در شکل گیری معماری نوین محسوب می شود
 که همزمان و پس از پایان طرح، مورد انتقاد سازندگان سنتی زمان خود قرار گرفت.
پس از جنگ جهانی اول که آلمان توانست دوباره از زمین برخاسته و اقتصادش روی پای خود بایستد،
این ساختمان قرار بود به عنوان غرفۀ جهانی آلمان، به سمبل فرهنگی عصر جدید
و سیاست نوین دولت پس از جنگ تبدیل گردد، اما خوشبختانه  دولت آلمان  آن را فروخت
و این ساختار که بصورت موقتی بنا شده بود، تا حدی ویران شد و بی نام و نشان ماند.
در سال 1980 از سوی شهرداری بارسلون با استفاده از عکس های سیاه و سفید
و نقشه های طراحی های قدیمی دوباره بازسازی شد.
 گرچه نام غرفۀ آلمانی روی آن ماند. بعدها به نگاره ای از خلاقیت بدون مرز بشری تبدیل شد.
در این طرح نصب دیواره ای از سنگ مرمر بصورت نامتقارن و آسیمتریک
فضاها را تقسیم، اما در عین حال در هم جاری می کند.
سقف بتنی کم ضخامت؛ ترکیبی از سطوح افقی و عمودی  را تحت پوشش خود قرارمیدهد.
 مجسمۀ برنزی، المثنی ای از  اثر "جورج کلب" این خطوط عمود بر هم را،
در هم شکسته، فضای دراماتیک و اسرار آمیزی را می آفریند.
دیواره ها و کف ها فضای داخل و خارج را درهم می آمیزند. این دیواره ها نه تنها نقش جدا کننده دارند،
 بلکه مهمانان این اثر هنری را هدایت و حرکت آنان را تنظیم می کنند.
راهشان را گسترده و یا محدود ، آنان را دعوت به ایستایی یا حرکت می نمایند.
زندگی در پاویلییون آلمانی اسرار آمیز و تهیج کننده است. جاسازی آینه ها
و انعکاس آنها و اینکه کدام دیوار واقعی و کدام دیوار مجازی است،
انعکاس شیشه ها در یکدیگر، همه و همه جستجویی شگفت انگیزبرای بازدید کنندۀ این اثر هنری است.
این ساختمان نه برای ماندن، خوابیدن، و در آن زیستن،  بلکه برای عبور نگاه است.
گذری تاریخی و فرهنگی . برای هنر و صرفاً هنر، خلق شده است
 و چه کسی میداند کجا درون و کجا بیرون، کجا آغاز و کجا پایان فضاست.



هیچ نظری موجود نیست: