۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

بازنمایی خیال در آینه



زمانی برگمان درباره تارکوفسکی گفته  که در نزد او بزرگترین است.
این گفته  درباره کمتر کارگردانی اظهار شده است. مبالغه آمیز نشان می دهد اما حقیقت دارد.
تارکوفسکی یکی از کسانی بود که  والایی و عظمت را به سینما اهدا کرد.
زبان سینما برای وی زبان شعر و شعور بود .دگرگونی محیط یا دخل و تصرف در فضا ی تصاویر او
   معیارهای نوینی را در این حوزه برای مخاطبان خاص گشود.
افق های تازه ای از تحمل و درد و رنج های انسانی  و جهانی استحاله شده و رازگویی از
حوادث و رویدادهای مختلف . همه در پی یافتن ابعاد گسترده تری از فرم و معنا.
فیلم آینه که به نوعی بازگویی بیوگرافی خود اوست حاصل احساس تجسمی ناب او از محیط
قابل رویت  زندگی اش است.
فلسفه ای که پایه این پالایش مشخص او در فیلم است ،کوشش برای بیان و بازنمایی واقعیت
و خیالی است که به طرز ماهرانه ای در هم قطع و وصل می شود.
بخش هایی از فیلم صحنه هایی مستند از وقایع جنگ و سربازان را در بر دارد و قسمت هایی دیگر
 تغییر ماهیت واقعیت تا حد انتزاع محض است.
وگویای این حقیقت که انسان در جهان مادی نه تنها با اندیشه هایش بلکه با تمام احساساتش جای
داشته و این آگاهی حسی از طریق دوربین در حد اعجاز ظاهر می شود.
فقط کافی است که تصور کنیم تارکوفسکی برای خلق تصاویر باد در مزرعه  چه کلنجاری برده است.
مالویچ نقاش بزرگ روسی می گوید :
هر اندیشه اجتماعی ،هر قدر بزرگ و پر معنا ،از احساس گرسنگی زاده می شود.
هر اثر هنری هر قدر در ظاهر ناچیز و بی معنا باشد ،از حساسیت تجسمی زاده می شود.
اینک زمان آن  رسیده است که بپذیریم مسایل هنر و مسایل شکم و شعور متعارف از هم بسیار
دورند. منظور من از تعالی گرایی تعالی احساس ناب در هنر است.
از نقطه نظر تعالی گرایان سیمای جهان عینی کاملا خالی از معناست. آنچه عملا به حساب
 می آید احساس به عنوان احساس است،مستقل از شرایط محیط.

هیچ نظری موجود نیست: