۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

بهای زیبایی




یکی از تراژدی های بزرگ قرن ما این است که زیبایی را به صورت تجمل در آورده ایم .
و خواست و تصرف آن توسط طبقه متمول باعث شده تا اغلب  فهم و درک آن را نیز مترادف با زر و زیور
اعیان ها بدانیم .مارکسیسم در یکسان پنداری زیبایی با ثروت و تجملات بسیار تاثیر داشت و
مارکسیست ها  اغلب می گفتند (پس از انکه شکمت سیر شد می توانی به  زیبایی بیاندیشی)
اما قضیه یکسره جز این است . نیاز ما به زیبایی به همان اندازه است که به هوا برای نفس کشیدن نیاز داریم.
نیاز به زیبایی بخشی از نیاز های ماست برای آنکه در مقام انسان از زندگی بهنجاری برخوردار باشیم.
درست است که در جوامع سنتی بیماری و فقر و بی تدبیری و تبعیض و بی قواره گی در همه اجزای آن
 به چشم می خورد .اما زیبایی طبیعی و معمولی همچنان حضور دارد. و آفت های دنیای مدرن از
بی تناسبی ، اثرات مخرب تری بر ادراک زیبایی انسان داشته و دارد. یکی از اثرات این کج فهمی
که در همه جوامع نیز به چشم می خورد پرهیز از زیبایی است . یا رجحان نهادن زشتی بر زیبایی است.
این گرایش ریشه در باورهای غلطی است که با شعار مراقبه و اعراض از مظاهر دنیوی مطرح می شود.
جماعت جاهلی که برای خود و اطرافیانشان جز به  حداقلی و متوسط بودن امتیاز نمی دهند.
وترویج  بی سلیقگی در برنامه شان قرار دارد .قناعت بر هر امر مبتذلی را به فرهنگ کل جامعه سرایت می دهند.
متوسط بودن  که بزرگترین جنایت است در هر صورت بر آمال و آرزوهای
بزرگ  و خلاقانه چیره می گردد. . بسنده کردن  و محدود سازی و تمایل به زشتی
و بی تناسبی بیماری مهلکی است که به نابودی امید و کمال خواهی در جامعه ریشه می دهد.
و  متولیان توسعه آن در مقیاس  عظیمتر جز (علوفه عوام) چیزی در سر نمی پرورند.
از آدم های قدیم شهر خودم نکته ای جالب در خاطر دارم:
او هرگاه کفش نویی می خرید ، به عمد با خاکی نمودن براقی و شیکی آنرا از بین می برد تا به چشم نیاید.
در برابر  همه مظاهر
زیبایی می شود این نکات را ارزیابی کرد. در ابتدای انقلاب از کاربرد کلمه سیما  که قالب زنانه دارد
 برای  جایگاه تلویزیون خرده گیری می شد. و یا زنان و دختران که مجبوربودند  زیبایی پایه و طبیعی شان
را  محدود کرده و از شکل موقر و موزون مبدل به زشتی  نمایند.
و زمانی که  مجالی ایجاد می شد با افراط گرایی زیبایی طبیعی شان را به گونه ای غلیظ از آرایش
نامتجانس با خود به صورتی دیگر درآورند.
زیبایی  که حاصل تعادل و تناسب است  محل ظهور ما و جامعه برای فردایی دیگر است.
انرژی مثبت را برای فرد و اجتماع  فرا راه می آورد.
(دکتر شریعتی : زیبایی همواره تشنه دلی است که به آن عشق ورزد.)
از این نظر می توان نتیجه گرفت که بنیان های اخلاق و سلامت بشر در زیبایی ریشه دارد.

هیچ نظری موجود نیست: