پولارویدهای تارکوفسکی / پریسا دمندان
یک تصویر هنری
ضامن تکامل و تداوم تاریخی خود است.
هر تصویر مثل یک دانه است.
یک واحد زنده ی حامل رشد است.
به گذشته پیوسته است. نشانه ای از زندگی واقعی ست ،
که با زندگی تضاد دارد.
زندگی ،حاصل مرگ است . اما تصویری از زندگی ،بر عکس ،
فاقد مرگ است و اثبات قاطعانه ی زندگی ست.
حتا اگر تصویر هنری ، بیانگر مرگ و ویرانی باشد
با این حال ،تجسم امید است و الهام یافته از ایمان
آفرینش هنری انکار قاطعانه ی مرگ است.
پس خوش بینانه است ،حتا اگر هنرمند محزون باشد.
پس هیچ گاه هنرمند خوش بین و هنرمند بد بین نداریم،
فقط ،هنرمند مستعد و یا متوسط داریم.
به عقیده ی من ،
وقتی درباره ی خدا حرف می زنیم و اینکه انسان را مثل خود آفرید
باید بدانیم که این مثلیت ، به گوهر و ذات الهی مربوط است
و این معنای آفرینش است . پس می توان ،به ارزش واقعی یک اثر هنری و آن چه
عرضه می دارد ،پی برد
سخن کوتاه ،
معنای هنر ،جستجوی خداست ،در انسان
۱ نظر:
نه...
خدا
مرده
.
ارسال یک نظر