۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

یک دم نور

پولاروید های آندری تارکوفسکی / پریسا دمندان
ما بر سطحی دو بعدی مصلوب شده ایم
در حالی که جهان ابعاد بسیاری دارد
آگاه از چند بعدی بودن جهان،
ما از ناتوانی خویش به ستوه آمده ایم وبرای دست یابی به حقیقت ،رنج می بریم.
اما نیازی به دانستن حقیقت نیست.
ما نیازمند مهرورزیدن ،عشق و ایمان هستیم.
ایمان،
شناخت و دانایی ست،  به یاری عشق

 
هنر،
تهی شده از معنویت
فاجعه را در بطن خود می پرورد.
هنرمند برای تشخیص این خلا معنوی و پوچی زمانه ی خویش
باید به درکی خاص وخردی ناب نائل گردد.
هنرمند حقیقی،
همواره در خدمت جاودانگی ست
در تکاپوی نامیرا نمودن جهان و انسان


  امروز امیدی بزرگ روح مرا سرشار کرده
چه نامی می توان بر آن نهاد
ساده بگویم .   خوشبختی
و امید به این که نیل به سعادت امکان پذیر است.
امروز ،پنجره ی اتاقم در بیمارستان غرق نور آفتاب است
و این دلیل خوشبخت بودن من نیست
دلیل ،پروردگار من است.

هر عکس به آنی ،آینه ای در برابر خاطره قرار می دهد،چون یک اثر،رد پایی
ثابت شده از آن چه بود و دیگر نیست.صورتی خیالی،شمایل صامت کسی که برای
همیشه از منظر نظر ناپدید گشته است. از آن جا که دیدن هر عکس به سادگی سبب عمل به
خاطر آوردن می شود ،متوجه می شویم که عکس ها در واقع بر مرگ و نابودی انسان ها
و احساس ما نسبت به آن ها و نیز اشیا و مکان هایی که به آن ها تعلق دارند ،دلالت می کنند.


مرگی نیست  جاودانگانیم   جمله نامیرا   فرقی ندارد   هفده ساله یا  که هفتاد
از مرگ مهراس   نور و بودن  یگانه حقیقت است  جایی برای ظلمت و نابودن نمانده است
مابر لب دریاییم    با جمله آنانی که در پرتو جاودانگی  تورهاشان را از آب می کشند
در زیر سقف امنیت ،آسوده زندگی کن  فرزندان من و همسرانشان بر سر این میز می نشینند
میزی آئینی برای نیاکان و آیندگان  آگاه باش ،آینده همین حال است

آرسنی تارکوفسکی/پدر تارکوفسکی


رشد و تکامل تصویر هنری ،در بطن آن موجود است.
طبیعت تصویر، مثل یک دانه ی رو به رشد است. واحدی زنده که حاوی اطلاعات گذشته است.
خود را بسط می دهد وکامل می کند. سمبل زندگی واقعی است و خلاف جهت زندگی.
مرگ را به خود راه نمی دهد و به شدت زنده است. تجسم امید است و از ایمان
الهام می گیرد. آفرینش اثر هنری یعنی انکار مرگ و نیستی.


برای من کسانی جالب هستند که در خدمت انگیزه های والاتر هستند و نمی خواهند
وحتا نمی توانند با اصول اخلاقی رایج همسو باشند.
 کسانی که باور دارند زنده بودن در مبارزه بر علیه شر درون ،نقش اصلی
دارد و می توان به برداشتن حتا یک گام در طول حیات
ودر سیر تکامل معنوی خویش امید داشت.

زمان برای انسان عاملی ضروری است، تا بتواند رشد کند و شخصیت خود را بشناسد.
منظور من زمان خطی که انجام عملی را در طول زمان ممکن می کند ،نیست.
چرا که عمل نتیجه است. منظور من از زمان،دلیل و انگیزه ای است
 که انسان را به تجسم وا می دارد. معنای زمان با تاریخ و تکامل متفاوت است. تاریخ و تکامل
نتیجه هستند و زمان ،یک وضعیت و حالت است:آتشی که سمندر روح بشری
در آن لانه کرده است.
andrey tarkovsky :  sculpting in time . translated by
kity hunter . london . 1986.pp192-193

هیچ نظری موجود نیست: